«براي تو، براي ستاره ريز بي امان آغوشت»
اين روزها گريه ندارد هيچ سودي
من چه كشيدم بي تو...من...وقتي نبودي
يك روز من عاشق شدم قصه همين بود
يك روزمن...وقتي تو خيلي خوب بودي
چيزي درون سينه ي من ريخت پايين
بعد از تو و بعد از همان سير صعودي
من خواب ديدم كه ...نه!مي دانم كه يك روز
مي بينمت اما نه حالا،نه به زودي
مي خواهم از امروز زيباتر ببينم
نه تار و غمگين پشت عينك هاي دودي
پس تو مي آيي توي قلبم مي نشيني
آنهم بدون آزمون هاي ورودي
اما چرا مدرك بيارم با غم عشق؟
حالا خودت محكمترين بخش شهودي
مي ايستم پاي تو؛ پاي شعرهايم
روي دو تا پايي كه مي لرزد عمودي
شعر: دهداران
No comments:
Post a Comment