Sunday, March 23, 2003
Friday, March 21, 2003
اسم گذاشتن هاي شما را دوست ندارم
براي بار دوم سري به سرنوشتم زدم
اختاپوس مي گفت:كلمه اختاپوس مرا به ياد مخلوطي از اخ،تف و پوسث مي اندازد
گفتم : در فارسي به شما مي گوييم هشت پا
گفت: هشت پا هم زشت است.مگر كسي به شما مي گويد دو پا
ليوان خالي آبي تعارف كرد
سر كشيدم و خالي تر شدم
گفت: حالا فهميديد چه مي گويم؟
گفتم :بله مي گوييد اسم هايتان را دوست نداريد
گفت : نه! اسم گذاشتن هاي شما را دوست ندارم
Wednesday, March 12, 2003
پريشان خاطرم آواره در صحراي گيسويت
هزاران شب خراب افتاده در كنج سر مويت
من از سمت سپاه عشق بازان, آمدم سويت
كه بنويسم خجالت ميكشد ماه از گل رويت
ع.ا.عسگري
به:....عزيزهميشه و هنوز
نيستي چرا....
تكرار ميشوي در اين شعر ناتمام
آشفته ام خراب وتونيستي چرا
امشب هزار و يكصدمين روز زندگي است
مثل هميشه ها فقط نيستي , چرا
حالا از آن همه خاطره آنهمه نگاه
تنها به اين فكر ميكنم نيستي چرا
باور كني يا نكني من بريده ام
باور نمي كنم چرا نيستي چرا
از روزها فقط همين مانده روي ميز
اين صفحه هاي پر از نيستي چرا
اينجا هوا مثل هميشه جهنم است
تنها گناه من تويي نيستي چرا
دوشنبه 19/12/81ساعت30/9شب بلوار بعثت
هزاران شب خراب افتاده در كنج سر مويت
من از سمت سپاه عشق بازان, آمدم سويت
كه بنويسم خجالت ميكشد ماه از گل رويت
ع.ا.عسگري
به:....عزيزهميشه و هنوز
نيستي چرا....
تكرار ميشوي در اين شعر ناتمام
آشفته ام خراب وتونيستي چرا
امشب هزار و يكصدمين روز زندگي است
مثل هميشه ها فقط نيستي , چرا
حالا از آن همه خاطره آنهمه نگاه
تنها به اين فكر ميكنم نيستي چرا
باور كني يا نكني من بريده ام
باور نمي كنم چرا نيستي چرا
از روزها فقط همين مانده روي ميز
اين صفحه هاي پر از نيستي چرا
اينجا هوا مثل هميشه جهنم است
تنها گناه من تويي نيستي چرا
دوشنبه 19/12/81ساعت30/9شب بلوار بعثت
Saturday, March 08, 2003
Subscribe to:
Posts (Atom)